پيام دوستان
+
..خط چشم..
گرچه نا خواناست،
خواندن خط چشم ...
خوب ميدانم که ميخواني ،
راز چشم ...
هرکه را ديدم گرفتار ،
سيه چشمي شده...
در جواب چشم تو حرفي ندارد دل ،
جز بگويد چشم چشم...
راست ميگويي ،
اما لبت هيچ سخن نگفت ؟...
واي ازاين چشم دلها خون کرد و ،
خون ميبارد از چشم...
نامهي بنوشته با اشک ديدايي ؟،
خط پايانش امضاي اشک...
اين عاشقانِترين نامه است ،
جوهرش اشک و قلم در دست چشم...
غ..ر..آ
انديشه نگار
12:17 عصر
انديشه نگار
غنيمت است
حضور زني
که دوستش داري
در کنارش مينشيني از زيباي
نستعليق چشم هايش
شعر مينويسي
او هم با
بوسه هاي قند پهلو
شيرين ميکند کام تنهايت را...
+
چه غريب ماندي اي دل، نه غمي، نه غمگساري
نه به انتظار ياري ، نه ز يار انتظاري
غم اگر به کوه گويم بگريزد و بريزد
که دگر بدين گراني نتوان کشيد باري
چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره اي ست باري
انديشه نگار
ديروز 6:36 عصر
+
سن وبلاگم شده 18 سال
* راوندي *
ديروز 3:47 عصر
180 سالگي ان شاالله خان @};- روي اين حساب شما به احتمال زياد در همايش بچه هاي پارسي شرکت داشتيد ؟ البته بنظرم يک بار ديگر هم از شما پرسيده باشم اما جوابي که داديد را يادم نيست :)
+
*هماي عزيزم*
*مسافر دشت رويا*
*کعبه، بوسه گاه هزاران مجنون است که در پي ليلاي ديدار، رنجِ باديه بر دوش کشيده و بار هجران را تحمّل کرده اند تا به اين مَطاف و مَسعي برسند . انشاءالله توفيق دوباره شامل حال شما شود.*

خانم مهندس
ديروز 3:5 عصر
عزيزترين و مهربانترين بانوي پارسي هما جانم سعادت زيارت حرم مولا علي اميرالمومنين (ع)و همچنين حضرت ارباب امام حسين عليه السلام که توفيقي بود ناب در مسير زيارت روضه ي رسوالله صلوات الله عليه و بقاع متبرکه بقيع نصيب هر کسي نميشود ،از اعماق جان براتون خوشحالم اگر چه با مشقاتي همراه بود اما گواراي وجودتان .
+
باز اين چه شورست
که در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و
چه عزا و چه ماتم است
*ترخون بانو*
04/4/10
حسين نوري که خاموشي ندارد ، رهش ره به فراموشي ندارد ، به راه عاشقان او قدم نه ، که خون غير از رهش جوشي ندارد ... اين شعر را حدود سال 95 ، 96 بود که سرودم يادم هست که هشت يا ده بيت بود :'(
+
سلام به دوستان عزيز
اميدوارم که حالتون خوب باشه بيايبد در اين روزهابراي هم دعاکنيم
و دعاکنيم همه ي مسافران بسلامتي به منزلشون بازگردند خصوصا همابانوي گرامي سفرشون بي خطر باشه ان شالله
*ترخون بانو*
04/4/7
+
*فراخوان دعوت به همکاري در بخش نويسندگي مهوا*
*آقايان و بانوان تهراني و شهرستاني* که تمايل دارند بهعنوان *نويسنده* در اين مجموعه فعاليت کنند، در يک *دوره جامع و تخصصي توسط يکي از اساتيد حاذق اين رشته*، آموزش ميبينند و پس از تاييد مهارت ايشان در آزمون پاياني، بلافاصله وارد *کارگروه نويسندگي* خواهند شد.

انديشه نگار
04/4/6
+
.. خورده مگير ..
خورده مگير برمن اي دل ،
که دلم رِيش گشته پيش رقيب...
نه خواب و خوراک دارم و ،
نه به خواب ميبينم حبيب...
از کهِ شکايت کنم و کدام غم ،
درخيالم نميگنجد بيا اي طبيب...
بيمار عشقم و درد دل بسيار ،
مرا مجال صحبت بده اي حبيب....
غ..ر..آ
انديشه نگار
04/4/6
+
.. تو ماه فلکي..
به شيرين سخني نرخ عسل داري ،
به تن سبزِ ات. حرير سبز داري!...
چهره برافروختي و دلم سوختي،
ديده به راهت انداختم و ناز داري ...
تو ماه فلکي؟. شمع انجمن من شو،
من عاشق و تو دعوي نازک بدني داري...
غ..ر..آ
انديشه نگار
04/4/6
+
فرزندم اگر روزي بميرم از بين تمام کتاب هايي که دوست دارم کتاب الغدير را براي تو ميگذارم عزيزش دار و خوشحال ميشوم که در هر شغل وپيشه اي که هستي آنرا به دل بخواني به خاطر همه عشقي که در بزرگ کردن تو داشتم مدد موهبتي بود که از ولايت مولا علي بر زندگيم جاري بود در آن غرق شو ....
انديشه نگار
04/4/6
+
الهي دشمنت را خسته وينم ،به سينه اش خنجري تا دسته وينم،
سر شو آيم احوالش بپرسم
سحر آيم مزارش بسته وينم
انديشه نگار
04/4/6
+
زنده باد آن کس که هست از جان هوادار وطن
هم وطن غمخوار اوست هم اوست غمخوار وطن
به که در فکر وطن باشيم و فکر کار او
پيش از آن کز دستها بيرون رود کار وطن
طبيبي فهميده بايد دست بر درمان زند
تا ز نو بهبود يابد حال بيمار وطن
زنده باد آن کس که هست از جان هواداروطن
انديشه نگار
04/4/6